خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیک عصبی
2 . عادت مضحک
3 . اخلاق و رفتار (شخصی)
[اسم]
le tic
/tˈik/
قابل شمارش
مذکر
1
تیک عصبی
حرکت غیرارادی عضله
1.Il a un tic: il fait des grimaces involontairement.
1. او تیک عصبی دارد و ناخواسته شکلک درمیآورد.
2
عادت مضحک
1.Il est plein de tics.
1. او عادات مضحک زیادی دارد.
3
اخلاق و رفتار (شخصی)
تصاویر
کلمات نزدیک
tibia
théâtre de rue
théâtre
théâtral
thésard
tic-tac
ticket
ticket de caisse
ticket-restaurant
tien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان