خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قاچاق
[اسم]
le trafic
/tʀafik/
قابل شمارش
مذکر
1
قاچاق
1.La police a arrêté l'homme pour trafic d'armes.
1. پلیس، مرد را برای قاچاق اسلحه دستگیر کرد.
2.Les frontaliers se livrent parfois au trafic de cigarettes.
2. مرزنشینان گاهی به قاچاق سیگار میپردازند [گاهی قاچاق سیگار انجام میدهند].
تصاویر
کلمات نزدیک
traduisible
traduire
traduction
traducteur
traditionnel
trafiquant
trafiquer
tragique
tragiquement
tragédie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان