خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تغییر شکل دادن
2 . تغییر کردن
[فعل]
transformer
/tʀɑ̃sfɔʀme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: transformé]
[حالت وصفی: transformant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تغییر شکل دادن
مبدل کردن
1.En 5 minutes, il a transformé la pièce en club de danse.
1. در عرض 5 دقیقه، او اتاق را به باشگاه رقص مبدل کرد.
2
تغییر کردن
تغییر یافتن
(se transformer)
1.Avec le nouveau maire, le village s'est transformé.
1. با شهردار جدید، دهکده تغییر کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
transformation
transformateur
transformable
transfigurer
transfert
transformer un essai
transfrontalier
transfuge
transfuser
transfusion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان