1 . قبیله 2 . خانواده
[اسم]

la tribu

/tʀiby/
قابل شمارش مونث

1 قبیله طایفه، ایل

  • 1.Aucune des tribus ne parle la même langue.
    1. هیچ‌کدام از قبایل به یک زبان صحبت نمی‌کنند.
  • 2.D'anciennes tribus vivaient dans cette vallée.
    2. قبایل کهن در این دره زندگی می‌کردند.

2 خانواده

  • 1.Il est arrivé avec toute sa tribu.
    1. او با تمام خانواده‌اش رسیده است.
  • 2.Je suis partie en vacances dans le sud avec toute ma tribu.
    2. من با تمام خانواده‌ام در تعطیلات به جنوب رفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان