خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جایگاه (کلیسا، استادیوم ...)
2 . کرسی سخنرانی
[اسم]
la tribune
/tʀibyn/
قابل شمارش
مونث
1
جایگاه (کلیسا، استادیوم ...)
1.Installés dans la tribune ils regardent le match.
1. نشسته در جایگاه، آنها مسابقه را تماشا میکنند.
2.Les journalistes commentent le match depuis une tribune privée.
2. روزنامهنگاران از جایگاهی اختصاصی مسابقه را گزارش میکنند.
2
کرسی سخنرانی
تریبون
1.La tribune de l'Assemblée.
1. تریبون مجلس.
2.Le journal lui offre une tribune pour les élections.
2. روزنامه برای انتخابات یک کرسی سخنرانی به او میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
tribunal de police
tribunal correctionnel
tribunal civil
tribunal
tribun
tribut
tributaire
tricentenaire
triceps
triche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان