خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشروب خوردن
[فعل]
trinquer
/tʀɛ̃ke/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: trinqué]
[حالت وصفی: trinquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مشروب خوردن
1.J'ai refusé de trinquer avec lui.
1. نپذیرفتم که با او مشروب بخورم.
2.Levons tous nos verres. On trinque à Pierre et Marie.
2. جامهایمان [گیلاس، لیوان] را بالا ببریم. (به سلامتی) "پی یر" و "ماری" می نوشیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
trinité
tringle à rideaux
tringle
trimoteur
trimestriel
trio
triomphal
triomphalisme
triomphant
triomphateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان