خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوراخ
[اسم]
le trou
/tʀu/
قابل شمارش
مذکر
1
سوراخ
حفره
1.Après l'hiver, il y a souvent des trous dans les routes.
1. بعد از زمستان اغلب حفرههایی در جادهها وجود دارد [پدید میآید].
2.Elle a déjà fait un trou dans son blouson tout neuf !
2. او هنوز چیزی شده سوراخی در کاپشن کاملا جدیدش ایجاد کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
trottoir
trottinette
trottiner
trotteuse
trotteur
trou de mémoire
trou en un coup
trou noir
troublant
trouble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان