1 . کدر 2 . اختلال
[صفت]

trouble

/tʀubl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: trouble] [جمع مونث: troubles] [جمع مذکر: troubles]

1 کدر تیره، تار

  • 1.Fais attention, plusieurs photos sont troubles.
    1. دقت کن، چندین عکس تار هستند.
  • 2.L'eau du bassin est trouble après la pluie.
    2. آب حوض بعد از باران کدر شده است.
[اسم]

le trouble

/tʀubl/
قابل شمارش مذکر

2 اختلال مشکل

  • 1.Il souffre de troubles digestifs.
    1. او از اختلالات گوارشی رنج میبرد.
  • 2.Les troubles de la vision peuvent avoir plusieurs causes.
    2. اختلال‌های بینایی می‌توانند چندین دلیل داشته باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان