خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دسته
2 . (عروس) جهاز
3 . ست لباس
[اسم]
le trousseau
/tʁusˈo/
قابل شمارش
مذکر
1
دسته
1.Trousseau de clés
1. دسته کلید
2
(عروس) جهاز
جهیزیه
1.Les plus luxueux trousseaux de femmes
1. مجللترین جهاز زنان
این وازه کاربرد قدیمی دارد و تنها در کبک استفاده میشود.
3
ست لباس
1.On lui donna donc un trousseau.
1. یک ست لباس به او دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
trousse de secours
trousse de premiers soins
trousse
troupes
troupeau
trouvaille
trouver
trouver un filon
trouvé
trouée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان