خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چیز
2 . ترفند
3 . شایعه
[اسم]
le truc
/tʀyk/
قابل شمارش
مذکر
1
چیز
فلان چیز
1.Je vais te faire voir un truc que j'ai acheté hier.
1. من به تو چیزی که دیروز خریدم را نشان میدهم.
2
ترفند
شگرد، راه
1.Je vais te faire voir un truc pour faire ça.
1. من به تو یک ترفند برای انجام دادن این (کار) نشان میدهم.
3
شایعه
تصاویر
کلمات نزدیک
trublion
truand
troène
trouée
trouvé
trucage
truchement
truculent
truelle
truffe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان