1 . فیروزه‌ای (رنگ) 2 . (سنگ) فیروزه
[صفت]

turquoise

/tyʀkwaz/
قابل مقایسه
[حالت مونث: turquoise] [جمع مونث: turquoises] [جمع مذکر: turquoises]

1 فیروزه‌ای (رنگ)

  • 1.J'ai une jupe turquoise.
    1. من یک دامن فیروزه‌ای دارم.
  • 2.Le colibri a de magnifiques plumes turquoise.
    2. مرغ مگس‌خوار پرهای فیروزه‌ای فوق‌العاده‌ای دارد.
[اسم]

la turquoise

/tyʀkwaz/
قابل شمارش مونث

2 (سنگ) فیروزه

  • 1.C'est une pierre précieuse qu'on appelle turquoise.
    1. این سنگ ارزشمندی است که ما آن را فیروزه می‌نامیم.
  • 2.Elle porte une bague sertie de turquoises.
    2. او یک حلقه مزین به سنگ فیروزه دستش کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان