خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واکسینه کردن
[فعل]
vacciner
/vaksine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: vacciné]
[حالت وصفی: vaccinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
واکسینه کردن
مصون ساختن، واکسن زدن
1.Ce médecin vaccine tous les élèves.
1. این دکتر به همه دانشآموزها واکسن میزند.
2.Le médecin a vacciné ses patients.
2. دکتر بیمارهایش واکسینه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vaccination
vaccin
vacataire
vacarme
vacant
vache
vachement
vacherie
vachette
vacillant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان