خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رگ
2 . شانس
[اسم]
la veine
/vˈɛn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: veines]
1
رگ
سیاهرگ
1.C'est difficile de trouver une veine.
1. یافتن رگ (خونی) سخت است. [یافتن رگ خونی کار سختی است.]
2
شانس
اقبال
1.Avoir de la veine.
1. شانس داشتن.
2.C'est bien ma veine : je n'ai pas de chance.
2. این هم اقبال من است، من شانس ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
veinard
veillée
veilleuse
veilleur de nuit
veilleur
veinure
veiné
velcro
velléitaire
velléité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان