خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخمل
[اسم]
le velours
/v(ə)luʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: velours]
1
مخمل
1.En hiver, il porte toujours des pantalons de velours.
1. در زمستان او همیشه شلوارهای مخمل میپوشد.
2.Mon pantalon est en velours.
2. شلوارم (به جنس) مخمل است.
تصاویر
کلمات نزدیک
velléité
velléitaire
velcro
veiné
veinure
velouté
velu
venaison
vendable
vendange
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان