[اسم]

la venaison

/vənɛzɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 گوشت آهو گوشت گوزن

  • 1.Il faut bien faire mariner ces venaisons.
    1. باید این گوشت‌های آهو را به خوبی مزه‌دار کرد.
  • 2.J'ai mangé de la venaison.
    2. من گوشت آهو خوردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان