1 . پیر شدن 2 . پیر کردن
[فعل]

vieillir

/vjejiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: vieilli] [حالت وصفی: vieillissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پیر شدن

  • 1.Il a beaucoup vieilli.
    1. او خیلی پیر شده است.
  • 2.Je veux toujours vieillir avec lui.
    2. همواره دلم میخواهد با او پیر شوم.

2 پیر کردن

  • 1.Je n'ai que quarante-neuf ans, vous me vieillissez d'un an !
    1. من تنها چهل و نه سال دارم، شما یک سال مرا پیر می کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان