خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیر شدن
2 . پیر کردن
[فعل]
vieillir
/vjejiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: vieilli]
[حالت وصفی: vieillissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پیر شدن
1.Il a beaucoup vieilli.
1. او خیلی پیر شده است.
2.Je veux toujours vieillir avec lui.
2. همواره دلم میخواهد با او پیر شوم.
2
پیر کردن
1.Je n'ai que quarante-neuf ans, vous me vieillissez d'un an !
1. من تنها چهل و نه سال دارم، شما یک سال مرا پیر می کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
vieilli
vieillesse
vieille noix
vieille branche
vieille
vieillissant
vieillissement
vieillot
viennois
viennoiserie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان