خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هشیار
[صفت]
vigilant
/viʒilɑ̃/
قابل مقایسه
1
هشیار
گوش به زنگ، مراقب
1.Le pilote d'avion est très vigilant pendant le décollage.
1. خلبان هواپیما هنگام بلند شدن [هواپیما] از زمین بسیار مراقب است.
2.Un soldat doit toujours être vigilant en patrouille.
2. یک سرباز همیشه باید در گشت هشیار باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vigilance
vigie
vif
vieux succès
vieux jeu
vigile
vigipirate
vigne
vigneron
vignette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان