خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچ
2 . تغییر ناگهانی
3 . ویراژ
[اسم]
le virage
/viʁˈaʒ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: virages]
1
پیچ
1.virage à cheveux
1. پیچ مو
2.virages dangereux
2. پیچ (جاده) خطرناک
2
تغییر ناگهانی
تغییر جهت
1.Personnalité politique qui amorce un virage à droite
1. شخصیت سیاسی که تغییری ناگهانی را به راستگرایی آغاز میکند.
3
ویراژ
1.Véhicule qui prend un virage
1. خودرویی که ویراژ میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vipère
violoniste
violoncelliste
violoncelle
violon
virago
viral
virement
virer
virevolter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان