خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ویزا
[اسم]
le visa
/viza/
قابل شمارش
مذکر
1
ویزا
روادید
1.Mon visa a expiré et j'ai dû quitter le pays.
1. ویزایم باطل شده بود و باید کشور را ترک میکردم.
2.Tu ne peux pas travailler ici avec ton visa de tourisme.
2. تو نمیتوانی با ویزای توریستیات اینجا کار کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
vis-à-vis
vis
virus
virulent
virulence
visa de résident
visa entrée unique
visa entrées multiples
visage
viscosité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان