خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مد نظر داشتن
[فعل]
viser
/vize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: visé]
[حالت وصفی: visant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مد نظر داشتن
هدف گرفتن
1.Il a soigneusement visé la cible avant de tirer.
1. او قبل از تیراندازی با دقت هدف را مد نظر داشت.
2.Le chasseur a visé le lapin.
2. شکارچی خرگوش را هدف گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
viscéralement
viscéral
viscère
viscosité
visage
viseur
visibilité
visible
visiblement
visio conférence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان