1 . میدان دید
[اسم]

la visibilité

/vizibilite/
قابل شمارش مونث

1 میدان دید

  • 1.Cette route n'offrait aucune visibilité.
    1. این جاده هیچ میدان دیدی نداشت.
  • 2.La fluorescence augmente la visibilité à la nuit.
    2. "فلورسنت" میدان دید را در شب افزایش می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان