خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قابل رویت
[صفت]
visible
/vizibl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: visible]
[جمع مونث: visibles]
[جمع مذکر: visibles]
1
قابل رویت
مشهود، آشکار
1.Cette planète est visible à l'œil nu.
1. این سیاره با چشم غیر مسلح قابل رویت است.
2.Il y a eu des changements visibles dans son comportement.
2. تغییرات آشکاری در رفتارش وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
visibilité
viseur
viser
viscéralement
viscéral
visiblement
visio conférence
vision
visionnaire
visionner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان