Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آشکارا
[قید]
visiblement
/vizibləmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
آشکارا
مشخصا، به وضوح
1.Il a visiblement réussi dans la vie.
1. او مشخصا در زندگی موفق شده است.
2.Ma fille était visiblement excitée de voir sa grand-mère.
2. دخترم از دیدن مادربزرگش آشکارا هیجانزده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
visible
visibilité
viseur
viser
viscéralement
visio conférence
vision
visionnaire
visionner
visionneuse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان