خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پر جنب و جوش
2 . زنده
[صفت]
vivant
/vivɑ̃/
قابل مقایسه
1
پر جنب و جوش
پر شور و نشاط
1.Ce quartier est très vivant.
1. این محله خیلی پر جنب و جوش است.
2.Mon frère est une personne tellement vivante !
2. برادرم واقعا فرد پر شور و نشاطی است.
2
زنده
1.Elle respire, elle est toujours vivante.
1. او نفس میکشد، او هنوز زنده است.
2.Les créatures vivantes.
2. موجودات زنده.
تصاویر
کلمات نزدیک
vivacité
vivace
vivable
vitupérer
vitriol
vive
vivement
vivier
vivifiant
vivifier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان