1 . ذوق 2 . هدف
[اسم]

la vocation

/vɔkasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 ذوق علاقه

  • 1.Il a une vocation artistique.
    1. او ذوق هنری دارد.
  • 2.Pour faire infirmière, il faut avoir la vocation.
    2. برای پرستار شدن باید ذوقش [ذوق پرستار شدن] را داشت.

2 هدف رسالت

  • 1.Elle adore être professeur : c'est sa vocation.
    1. او عاشق استاد شدن است، این هدفش است.
  • 2.L'enseignement est une vocation gratifiante.
    2. تدریس رسالت ارزشمندی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان