1 . باور‌پذیر
[صفت]

vraisemblable

/vʀɛsɑ̃blabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: vraisemblable] [جمع مونث: vraisemblables] [جمع مذکر: vraisemblables]

1 باور‌پذیر ممکن، محتمل

  • 1.Il a ajouté plusieurs détails à l'histoire pour la rendre vraisemblable.
    1. او چندین جزییات برای باورپذیر ساختن داستانش به آن اضافه کرده است.
  • 2.Le récit de ce témoin n'est pas vraisemblable.
    2. داستان این شاهد باورپذیر نیست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان