1 . بریدگی 2 . قطعی (آب، برق) 3 . اخبار قیچی شده از روزنامه 4 . اسکناس ریز
[اسم]

la coupure

/kupyʀ/
قابل شمارش مونث

1 بریدگی زخم

  • 1.La coupure est profonde et saigne beaucoup.
    1. بریدگی عمیق است و بسیار خونریزی می‌کند.
  • 2.Le médecin a prescrit une pommade antibiotique pour ma coupure.
    2. پزشک یک پماد آنتی بیوتیک برای زخم تجویز کرده است.

2 قطعی (آب، برق)

3 اخبار قیچی شده از روزنامه بریده‌ی کتاب و روزنامه و مجله

  • 1.Coupures de journaux
    1. اخبار قیچی شده از روزنامه

4 اسکناس ریز

  • 1.Une coupure de dix euros
    1. یک اسکناس ده یورویی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان