1 . اقامت کردن 2 . باقی ماندن
[فعل]

demeurer

/d(ə)mœʀe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: demeuré] [حالت وصفی: demeurant] [فعل کمکی: avoir ]

1 اقامت کردن زندگی کردن، سکونت کردن

  • 1.Je demeure dans cette maison depuis dix ans.
    1. من 10 سال است در این خانه زندگی می‌کنم.
  • 2.Ma famille et moi demeurons désormais à Londres.
    2. از این پس من و خانواده‌ام در لندن اقامت می‌کنیم.

2 باقی ماندن ماندن

  • 1.Cette maison lui est demeurée de ses parents.
    1. این خانه از پدر و مادرش برای او باقی مانده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان