1 . احساس سرما کردن
[فعل]

üşümek

/yʃymˈɛc/
فعل گذرا

1 احساس سرما کردن

مترادف و متضاد ısınmak
  • 1.Çok üşüyorum, pencereyi kapatır mısın?
    1. خیلی احساس سرما می‌کنم، پنجره را می‌بندی؟
  • 2.Üşümüyor musun?
    2. احساس سرما نمی‌کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان