1 . عمامه
[اسم]

kavuk

/kavˈʊk/
قابل شمارش

1 عمامه

  • 1.Osmanlı dönemindeki kavuklar bu müzede sergilenecek.
    1. عمامه‌های دوره عثمانی در یک موزه به نمایش عموم در خواهند آمد.
  • 2.Padişahın kavuğu kaybolunca herkes korkmaya başladı.
    2. وقتی عمامه پادشاه گم شده بود همه ترسیدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان