1 . قطع شدن 2 . بریدن 3 . (بیش از حد) خسته شدن 4 . شبیه شدن 5 . ترشیدن 6 . بند آمدن 7 . به پایان رسیدن 8 . محروم شدن 9 . ختنه شدن 10 . تمام شدن
[فعل]

kesilmek

/cesɪlmˈɛc/
فعل گذرا

1 قطع شدن

  • 1.Biraz önce elektrikler kesildi.
    1. کمی قبل برق‌ها قطع شد.
  • 2.Bu sokağın tüm ağaçları kesilmiş.
    2. تمام درختان اینخیابان قطع شده است.

2 بریدن

  • 1.Elim bıçakla kesildi.
    1. دستم با چاقو برید.
  • 2.İpler kesildi.
    2. طناب‌ها بریده شد.

3 (بیش از حد) خسته شدن ناتوان شدن

مترادف و متضاد yorulmak
  • 1.O kadar yürüdüm ki ayaklarım kesildi.
    1. آنقدر راه رفتم تا پاهایم بی‌نهایت خسته شد.
  • 2.Sonunda elleri, ayakları yorgunluktan kesildi.
    2. در نهایت دست‌هایش، پاهایش از خستگی ناتوان شدند.

4 شبیه شدن

مترادف و متضاد benzemek gibi olmak
  • 1.O kadar çalıştı ki hizmetçi kesildi sonunda.
    1. آنقدر کار کرد تا در نهایت مثل خدمتکارها شد.
  • 2.Sen bana patron mu kesildin?
    2. تو برای من شبیه رئیس شده‌ای؟

5 ترشیدن فاسد شدن (شیر و...)

مترادف و متضاد ekşimek
  • 1.Bu süt buzdolabında olmadığı için kesilmiş.
    1. این شیر چون در یخچال نبوده ترشیده است.
  • 2.Süte limon ekleyince kesildi.
    2. وقتی به شیر لیمو اضافه کرد فاسد شد.

6 بند آمدن

مترادف و متضاد dinmek
  • 1.Dolu kesilmezse dışarı çıkamayız.
    1. اگر تگرگ بند نیاید نمی‌توانیم بیرون برویم.
  • 2.Yağmur kesilmiş.
    2. باران بند آمده است.

7 به پایان رسیدن تمام شدن

مترادف و متضاد sona ermek
  • 1.Ona olan güvenin kesilmemeli.
    1. اعتمادی که به او داری نباید تمام شود.
  • 2.Tam ümidim kesilecekken telefon çaldı.
    2. درست موقعی که امیدم به پیان رسیده بود تلفن زنگ خورد.

8 محروم شدن (از چیزی) ماندن

مترادف و متضاد yoksun kalmak
  • 1.Çocuk yemeden içmeden kesildi.
    1. بچه از خورد و خوراک ماند.
  • 2.Sürgünden sonra yemeden içmeden kesildi.
    2. بعد از تبعید از خورد و خوراک محروم ماند.

9 ختنه شدن

مترادف و متضاد sünnet olmak
  • 1.Çocuk hala kesilmedi mi?
    1. بچه هنوز ختنه نشده؟
  • 2.Oğlumuz haftaya kesilecek.
    2. پسرمان هفته آینده ختنه خواهد شد.

10 تمام شدن

مترادف و متضاد bitmek
  • 1.Ali cevap vermedi ve münakaşa kesilsi.
    1. علی جواب نداد و مناقشه تمام شد.
  • 2.Üst kattakilerin gürültüsü gece saat birde kesildi.
    2. سر و صدای طبقه بالایی‌ها شب ساعت یک قطع شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان