خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یکنواخت
[صفت]
monoton
/monotˈɔn/
قابل مقایسه
1
یکنواخت
1.Günler monoton geçiyor.
1. روزها یکنواخت میگذرد.
2.Monoton bir sesle bize mektubu okudu.
2. با یک صدای یکنواخت نامه را برای ما خواند.
تصاویر
کلمات نزدیک
monitör
monica
moloz
molla
molekül
mont
montaj
montaj etmek
montajcı
monte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان