خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اپراتور
[اسم]
operatör
/opeɾatˈœr/
قابل شمارش
1
اپراتور
1.Sorunu halletmen için şirketin operatörleriyle konuşman lazım.
1. برای اینکه مشکل را حل کنی، باید با اپراتورهای شرکت صحبت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
operasyon
opera
onurlu
onur
onuncu
orada
oran
orangutan
orantılı
orası
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان