[فعل]

أَحَبَّ

فعل گذرا و ناگذر

1 دوست داشتن

  • 1.أُحِبُّ أَنْ أُسَاعِدَهُ وَلَكِنْ لَا أَسْتَطِيع.
    دوست دارم که به او کمک کنم، اما نمی‌توانم.
  • 2.أُحِبُّكِ كَثِيراً يَا أُمِّي وَ أُقَبِّلُ يَدَيْكِ عِدَّةَ مَرَّات.
    مادرم، خیلی دوستت دارم و بارها دستانت را می‌بوسم.
[صفت]

أَحَبُّ

قابل مقایسه

1 محبوب‌ترین دوست‌داشتنی‌ترین

  • 1.إِنَّ أَحَبَّ عِبَادِ الله إِلَى الله أَنْصَحُهُم لِعِبَادِهِ.
    قطعاً دوست‌داشتنی‌ترین بندگان خدا پیش خدا پند‌دهنده‌ترین آنان نسبت به بندگان اوست.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان