[فعل]

أَضَاعَ

فعل گذرا

1 از دست دادن تلف کردن

  • 1.عِنْدَمَا مَرَضْتُ، أَضَاعَ الدُّكْتُور أَمَلَهُ!
    وقتی بیمار شدم، دکتر امیدش را از دست داد!
  • 2.هُوَ أَضَاعَ شَوقَهُ بِالتَّعَلُّم فِي العَائِلَة.
    او اشتیاقش به یادگیری را در خانواده از دست داد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان