Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . از دست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَضَاعَ
فعل گذرا
1
از دست دادن
تلف کردن
1.عِنْدَمَا مَرَضْتُ، أَضَاعَ الدُّكْتُور أَمَلَهُ!
وقتی بیمار شدم، دکتر امیدش را از دست داد!
2.هُوَ أَضَاعَ شَوقَهُ بِالتَّعَلُّم فِي العَائِلَة.
او اشتیاقش به یادگیری را در خانواده از دست داد.
کلمات نزدیک
وصفة
مستوصف
مرض السكر
ما بك
كرة المنضدة
غزال
جلب
حطب
حاجة
ألا
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان