[فعل]

أَعْجَبَ

فعل گذرا

1 دوست داشتن شیفه شدن

  • 1.أَعْجَبَتْنِي زِيَارَةُ المُتْحِف.
    بازدید از موزه را دوست داشتم.
  • 2.سَافَرَ مُحَمَّد إِلَى شِيرَاز. أَعْجَبَهُ مَنْظَرُ المَدِينَة.
    محمد به شیراز سفر کرد، او منظره شهر را دوست داشت.
  • 3.هَلْ تُعْجِبُكَ أَنْ نُسَافِرَ إِلَى مَكَانٍ مَا مَعاً؟
    آیا دوست دارید با هم به جایی سفر کنیم؟
  • 4.يُعْجِبُنِي أَنْ أَرْسُمَ فِي البَيْتِ.
    من دوست دارم در خانه نقاشی بکشم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان