[حرف اضافه]

مُنْذُ

1 از هنگام

  • 1.هِيَ كَانَتْ مُنْذُ طُفُولَتِهَا مُشْتَاقَة إِلَى كُلِّ مَا يَرْتَبِطُ بِالشَّرْقِ وَ مُعْجِبَةً بِإِيرَان.
    او از هنگام کودکی‌اش، مشتاق به هرچیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفته ایران بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان