[فعل]

اِنْتَظَرَ

فعل گذرا

1 منتظر بودن منتظر شدن

  • 1.اَنْتَظِرُكَ حَتَّى تَجِيء.
    منتظرت هستم تا بیایی.
  • 2.نَحْنُ نَنْتَظِرُ وُصُولَ الطَّائِرَة.
    ما منتظر رسیدن هواپیما هستیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان