Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . شکست خوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
اِنْهَزَمَ
فعل گذرا
1
شکست خوردن
1.إِنْهَزَمَ فَرِيقُنَا فِي الشُّوطِ الأَوَّل.
تیم ما در نیمه اول شکست خورد.
2.الفَرِيقُ الَّذِي نَلْعَبُ بِهِ اِنْهَزَمَ خَمْس سَنَوَات مُتَتَالِيَة.
تیمی که در آن بازی میکنیم پنج سال متوالی شکست خوردهاست.
کلمات نزدیک
انفصل
تحمل
قاوم
استعمل
قطف
مقاتل
مجتمع
شعب
علاقة
إنتاج
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان