Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . مقاومت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
قَاوَمَ
فعل ناگذر
1
مقاومت کردن
1.لَقَدْ قَاوَمَ شَعْبُنَا مِنَ البِدَايَة.
مردم ما از ابتدا مقاومت کردهاند.
2.هُوَ قَاوَمَ عِنْدَ اِعْتِقَالِه!
او در هنگام دستگیریاش مقاومت کرد.
کلمات نزدیک
استعمل
قطف
ملجأ
ملأ
حادثة
تحمل
انفصل
انهزم
مقاتل
مجتمع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان