Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . اثر انگشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
بَصْمَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: بَصَمَات]
1
اثر انگشت
1.أَنَا رَأَيْتُ بَصْمَتَكَ فِي تِلْكَ الرِّسَالَة.
من اثر انگشتت را در آن نامه دیدم.
کلمات نزدیک
مشتبه فيه
دليل
قضية
مدعى عليه
هيئة المحلفين
فقرة
مال
عملة
ورقة نقدية
بطاقة الائتمان
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان