[اسم]

مَال

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَمْوَال]

1 پول مال

  • 1.هَلْ عِنْدَك مَال؟
    آیا پول داری؟
  • 2.يَسْتَخْدِمُ مَالَهُ لِمُسَاعَدَة الفُقَرَاء.
    او از پولش برای کمک به فقرا استفاده می‌کند.
التَّعَرُّف عَلَى الأمْوَال الَّتِي تَجِبُ فِيهَا الزَّكَاة
آشنایی با اموالی که به آن زکات تعلق می‌گیرد
[فعل]

مَالَ

فعل ناگذر

1 مایل شدن راغب شدن، تمایل داشتن

  • 1.فَمِنَ النَّاس مَنْ يَمِيلُ إِلَى المُحَاوَلَة وَمِنْهُم مَنْ يَمِيلُ إِلَى التَّكَاسُل.
    برخی افراد تمایل به تلاش، و برخی دیگر تمايل به تنبلی دارند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان