[اسم]

بِضَاعَة

قابل شمارش مونث
[جمع: بَضَائِع]

1 کالا

  • 1.قَدَّمَ ذَلِكَ التَّاجِر بَضَائِع جَدِيدَة.
    آن تاجر کالاهای جدیدی را ارائه داد.
  • 2.هَلْ القِطَارُ مَكَانُ بَيْعِ البَضَائِعِ مِثْلُ المَلَابِسِ وَ الفَوَاكِهِ؟
    آیا قطار مکانی برای فروش کالاهایی مانند لباس و میوه است؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان