Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . دستگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
آلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: آلَات]
1
دستگاه
1.أَنَا بِحَاجَة إِلَى آلَةِ الطِّبَاعَة.
من به یک دستگاه چاپ نیاز دارم.
2.هَلْ يُوجَدُ جِهَازٌ خَاصٌ لِلسَّفَرِ فِي الزَّمَنِ؟!
آیا دستگاه خاصی برای سفر در زمان وجود دارد؟!
کلمات نزدیک
نوم
نشيط
مزدحم
مثالي
لام
آلة طباعة
اخترع
أحسن عملا
أداة
بضاعة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان