Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خواب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
نَوم
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خواب
1.أَعْتَقِدُ أَنَّنِي رَأَيْتُهُ فِي النَّومِ اللَّيْلَة المَاضِيَة.
گمان میکنم دیشب او را در خواب دیدم.
2.النَّومُ أَخو المَوتِ.
خواب، برادر مرگ است.
3.فَاطِمَةُ نَامَتْ نَوماً عَمِيقاً فِي الصَّفِّ.
فاطمه در کلاس به خواب عمیق رفت.
کلمات نزدیک
نشيط
مزدحم
مثالي
لام
كثرة
آلة
آلة طباعة
اخترع
أحسن عملا
أداة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان