[اسم]

نَوم

غیرقابل شمارش مذکر

1 خواب

  • 1.أَعْتَقِدُ أَنَّنِي رَأَيْتُهُ فِي النَّومِ اللَّيْلَة المَاضِيَة.
    گمان می‌کنم دیشب او را در خواب دیدم.
  • 2.النَّومُ أَخو المَوتِ.
    خواب، برادر مرگ است.
  • 3.فَاطِمَةُ نَامَتْ نَوماً عَمِيقاً فِي الصَّفِّ.
    فاطمه در کلاس به خواب عمیق رفت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان