[اسم]

تَارَةً

قابل شمارش مونث
[جمع: تَارَات]

1 یک‌بار

مترادف و متضاد مَرَّة
  • 1.يَعْمَلُ التَّلَامِيذُ تَارَةً وَ يَسْتَرِيحُون تَارَةً.
    دانش‌آموزان یک‌بار کار می‌کنند و یک‌بار استراحت می‌کنند.
  • 2.يَلْتَفِتُ تَارَةً إِلَى الوَرَاءِ وَ يَتَكَلَّمُ مَعَ الَّذِي خَلْفَهُ وَ تَارَةً يَهْمِسُ إِلَى الَّذِي يَجْلِسُ جَنْبَهُ.
    یک‌بار به عقب روی برمی‌گرداند و با کسی که پشت سرش بود، صحبت می‌کرد. و یک‌بار با کسی که کنارش می‌نشست، آهسته صحبت می‌کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان