[حرف اضافه]

تَحْت

1 تحت زیر

مترادف و متضاد فَوق
  • 1.كُنْتُ تَحْتَ ضُغُوط مَالِيَّة.
    تحت فشار مالی بودم.
  • 2.وَضَعْتُهُ تَحْتَ المِنْضَدَة.
    زیر میز گذاشتمش.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان