[صفت]

قَرِيب

قابل مقایسه

1 نزدیک

مترادف و متضاد بَعِید
  • 1.سَوفَ أُسَافِر فِي المُسْتَقْبَل القَرِيب.
    در آینده نزدیک سفر خواهم کرد.
  • 2.هُوَ یَعِیش فِي قَرْیَة قَرِیبَة.
    او در یک روستای نزدیک زندگی می‌کند.
[قید]

قَرِيب

قابل مقایسه

2 نزدیک

مترادف و متضاد بَعِید
قَرِيب مِنْ شَيْء
نزدیک به چیزی
  • 1. أَيْنَ مَدِينَة بَدْرَة؟ قَرِيبَة مِن إِيلَام.
    1. شهر بدره کجاست؟ نزدیک ایلام.
  • 2. إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.
    2. رحمت‌ خدا به نيكوكاران نزديک است.
[اسم]

قَرِيب

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَقْرِبَاء]

3 خویشاوند بستگان

  • 1.هَلْ تُرِیدُ أَنْ تَرَی أَقْرِبَائِي؟
    آیا می‌خواهید بستگان من را ببینید؟
  • 2.هُوَ مِنْ أَقْرِبَائِي.
    او از خویشاوندان من است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان