[اسم]

ثَقْب

قابل شمارش مذکر
[جمع: ثُقُوب]

1 سوراخ

  • 1.رَأَيْتُ ثَقْباً فِي ثَوبِهَا.
    من یک سوراخ در لباس او دیدم.
  • 2.هُنَاكَ ثَقْبٌ فِي عَجَلَةِ تِلْكَ الدَرَّاجَة!
    در چرخ آن دوچرخه سوراخی وجود دارد!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان