[صفت]

حُرّ

1 آزاد

  • 1.ظَنَّتْ أَنَّ طَالِبَاتِ صَفٍّ آخَرَ فِي حِصَّةٍ تَقْوِيَّةٍ، أَو يُمَارِسْنَ نَشَاطاً حُرّاً.
    گمان کرد دانش‌آموزان کلاس دیگر در زنگ تقویتی هستند یا فعالیتی آزاد انجام می‌دهند.
[اسم]

حَرّ

قابل شمارش مذکر
[جمع: حُرُور]

1 حرارت گرما

مترادف و متضاد بَرْد
  • 1.أَحْمَد لا يُحِبَُّ الحَرَّ.
    احمد از گرما خوشش نمی‌آید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان